داستان آموزنده:
پسری دختره زیبایی را دید،شیفتش شد...
چند ساعتی با هم تو خیابون قدم زدن که یهو..!
بنزگرون قیمتی جلو پاشون ترمز زد...
دختره به پسره گفت:خوش گذشت ولی نمیتونم همیشه پیاده راه برم بای...
نشست تو ماشین راننده بهش گقت:خانم ببخشید من راننده این آقا هستم لطفا پیاده شید!!!
نظرات شما عزیزان:
Hojjat 
ساعت15:18---17 تير 1392
سلام
واقعا زیبا بود
ممنون که به وبم سر زدی
در ضمن آپم
منتظر حضور و نظرت هستم
بابای